ثبات اقتصادی وی باصادرات بوجودمیامددرکنارآن واردات ضربه به اقتصادایالات متحده میزدوموجب چرخیدن چرخ دلال هابود.
دونالدهمیشه دنبال حوزه اقتصادی جدیدی بود.دلش میخواست ایالات متحده بصورت کامل همچون بازی کلش آف کلنزداخل یک حصارباشد.ازدرون اقتصادایالات متحده رامیخواست نوسازی کندنه ازبیرون.نوسازی ایالات متحده باحصارصرف نظرازهزینه ساخت وسازموجب استفاده بیش ازحدازمنابع طبیعی ایالات متحده بود.همان منابع محدودبسرعت ساخت وسازهانامحدودمیشد.ازاین جهت میخواست کمتردرایالات متحده مهاجرین واردشوند.مهاجرینی که حاصل جنگ افروزی هابودندوخانه کاشانه خودراازدست داده بودندهرچه تعدادشان بیشترمیشدمنابع محدودبه سرعت بیشتری کم میشدند.اگربرج سازی هم میکردوطبقات رابیشترمینمودبازسنگینی ساختمان هادریک منطقه موجب فعال شدن گسل هایی میشدکه سابقه زله کمی داشتند.
دونالدمتحیربودونه گفتن به جنگ افروزی راعاقلانه میدید.امااین نه گفتن رابشکل بدی شروع کرده بودبجای محترمانه نه گفتن میگفت خطاب به مهاجرین که آنهاحیوان هستند.درواقع میخواست بصورت کامل واردخاک ایالات متحده نشوند.
درطی جنگ های متداول ایالات متحده سنگینی ساختمان هادریک نقطه معنای آژیرخطرراداشت جایی که سنگین ترنسبت به جایی دیگرباشدمسیررشداقتصادی راتغییرمیداد.
درمیزشطرنج دوگزینه مهم طلقی میشوداولین آن احساسات وازروی احساس تصمیم گرفتن ودومین آن منطق وتعقل براساس ارزیابی اشتراکات احساس های یک شکل.این احساس های یک شکل درمعنی واقعی عشق هستندکه دربشرهست وهرموجودزنده ای که خداآفریده باشدوباآن به دیگران عشق راشناسانده باشد.این موجودمیتواندکه گنجشک باشدیایک آهو.
درایران همه به زیارت امام رضامیرفتندواوراضامن آهومیدانستند.ضامن آهویک کلمه کلیدی برای درک خداوعشق بودکه مشترک درهمه بود.خواه جن باشدخواه انسان خواه فرشته هرموجودی به قدری توان اعتباراحساس داشت.مهم این بودکدام مهره درمیزشطرنج توان ایجادجنگ وفروش سلاح وباروت رابیافریند.
وقتی نیازبه سلاح وباروت باشددیگرخدامعنی نخواهدداشت یعنی آفریننده احساس دیگروجودنبایدداشته باشد.مهاجرین زیادی براثرجنگ های پرهزینه مجروح میشدندوبراثرانسان دوستی مداوامیشدندیابراثرتنفرطردمیشدندوبه حال خودرهامیشدنددریک بیابان بی آب وعلف.
البته مشابه آن درباره خیلی افرادرخ داده بودولی تعقل افراددرحدی نبودکه نشانه خدارابرروی زمین تحمل کنند.همچون تبدیل شدن آتش به گلستان یامعجزه طوفان طبس میبود.همه گل هاهم خشک میشدبازفردی بودکه آب بدهد.
زمین درنگاه سرخپوستان خدامحسوب میشدباآنکه گیتی وجهان هستی قبل تربوجودآمده بودولایه لایه همه چیزمملوازحس بود.
درباره این سایت